{خاطرات خیانتکار }
پارت ¹⁶
لینو: همسر من و دخترم .. هردو باهم ..مُردن .. تو اونهارو کشتی..
جیسونگ : نه اشتباه نکن همه مثل تو آشغال نیستن . وقتی یونمی رو گرفتیم درد داشت . همون روز زایمان کرد. بچه اش کاملا سالم بود اما خودش نتونست مقاومت کنه ، منم از فرصت استفاده کردم و بهت گفتم که اونو کشتم ، درسته یونمی تورو انتخاب کرد اما به هرحال .. من نمیتونستم خواهر خودم رو بکشم
لینو: امکان..ندارهه..
جیسونگ: تو و افراد احمقت انقدر نادون بودید که حتی وقتی جنازه یونمی رو براتون فرستادیم ، چک نکردید که ببینید بچه توی شکمشه یا نه . البته میدونم .. دیدنش سخت بوده
پاهام بی جون شد و ناخواسته جلوش زانو زدم . با پوزخند بهم خیره شده بود
لینو: بهم بگو.. دخترم ..کجاست.. لطفا..
جیسونگ : بهت میگم اما ، یه چیزی رو از دست میدی . با این حال میخوای بدونی که دخترت تو کدوم پرورشگاهه ؟
سرم رو به چپ و راست چرخوندم . داد زدم : مهم نیستتت .. فقط ..بگو.. دخترم کجاست !
جیسونگ : فردا بعد از اینکه یکم پول بهم دادی آدرس رو به گوشیت ارسال میکنم . تو به خاطر اون بچه غرورت رو زیر پا گذاشتی ؟ بچه ای که حتی اسمش رو نمیدونستی .. واقعا احمقی .
با قدم های بلندی از خونه خارج شد.
یعنی تمام مدت دخترم زنده بود و توی پرورشگاه بزرگ میشد ..؟ بعد از گرفتن یونمی ، جیسونگ رو میکشم .. یونمی .. چه اسم قشنگی ..پس اسم مادرش رو روش گذاشتن .
لینو: همسر من و دخترم .. هردو باهم ..مُردن .. تو اونهارو کشتی..
جیسونگ : نه اشتباه نکن همه مثل تو آشغال نیستن . وقتی یونمی رو گرفتیم درد داشت . همون روز زایمان کرد. بچه اش کاملا سالم بود اما خودش نتونست مقاومت کنه ، منم از فرصت استفاده کردم و بهت گفتم که اونو کشتم ، درسته یونمی تورو انتخاب کرد اما به هرحال .. من نمیتونستم خواهر خودم رو بکشم
لینو: امکان..ندارهه..
جیسونگ: تو و افراد احمقت انقدر نادون بودید که حتی وقتی جنازه یونمی رو براتون فرستادیم ، چک نکردید که ببینید بچه توی شکمشه یا نه . البته میدونم .. دیدنش سخت بوده
پاهام بی جون شد و ناخواسته جلوش زانو زدم . با پوزخند بهم خیره شده بود
لینو: بهم بگو.. دخترم ..کجاست.. لطفا..
جیسونگ : بهت میگم اما ، یه چیزی رو از دست میدی . با این حال میخوای بدونی که دخترت تو کدوم پرورشگاهه ؟
سرم رو به چپ و راست چرخوندم . داد زدم : مهم نیستتت .. فقط ..بگو.. دخترم کجاست !
جیسونگ : فردا بعد از اینکه یکم پول بهم دادی آدرس رو به گوشیت ارسال میکنم . تو به خاطر اون بچه غرورت رو زیر پا گذاشتی ؟ بچه ای که حتی اسمش رو نمیدونستی .. واقعا احمقی .
با قدم های بلندی از خونه خارج شد.
یعنی تمام مدت دخترم زنده بود و توی پرورشگاه بزرگ میشد ..؟ بعد از گرفتن یونمی ، جیسونگ رو میکشم .. یونمی .. چه اسم قشنگی ..پس اسم مادرش رو روش گذاشتن .
۳.۴k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.